می توانم


انسان با یک کلمه سقوط می کند و با یک کلمه به معراج می رود:
کلمه می تواند تو را مشتاق کند مثل
"دوستت دارم"
تو را ویران کند مثل "از تو بیزارم"
تو را تلخ کند مثل "خسته ام"
تو را سبز کند مثل "خوشحالم"
تو را زیبا کند مثل. "سپاسگزارم"
تو را سست کند مثل. "نمی توانم"
تو را پیش ببرد مثل. "ایمان دارم"
تو را خاموش کند مثل. "شانس ندارم"

کلمه می تواند تو را آغاز کند مثل:
از همین لحظه شروع میکنم،
ازهمین نقطه تغییر میکنم،
ازهمین دم یک طرح نو میزنم،

می توانم..
می خواهم..
می شود.

باطن


ًیک نفر گوشه ی محرابِ دلم زندانی ست !
به خیالش که در آن جا خبر از مهمانی ست!
دُزدِ ناشی ست به کاهی،دلِ خود خوش کرده
بی نوا هیچ نداند که خودش ، قربانی ست !
گفتمش : دست بکش از منِ ویرانه ...، برو
ظاهرم گرچه خوشست باطنِ من بارانی ست...
حرف هایم همه را سهل گرفت و نَشِنید...!
با خودش گفته که : این شب زده را درمانی ست!
من به صد گونه زبان گفتمش : ای دیوانه
فکر کردی که مُداوا به همین آسانی ست ؟؟؟
خنده زد بر من و بر کُنجِ دلم تکیه نمود
گفت : آخر شبِ یلدایِ تو را پایانی ست
کاش او هم برود از برِ این سوخته دل...
بی سبب در پیِ آرامشِ این توفانی ست !
من چه گویم که به حسرت ننشیند احدی ؟؟؟
سهم این کلبه ی تنها ، بخــــــــــدا ویرانی است

عاشقانه آرام


"یک عاشقانه آرام "
میگوید :


قلب"
مهمانخانه نیست که آدمها
بیایند ،.. دو سه ساعت یا دوسه روز درآن بمانند
و بعد بروند....،

"قلب"
لانه ی گنجشک نیست که
دربهار ساخته شود

ودر پاییز
باد آن را با خودش ببرد،...

"قلب"
راستش نمیدانم چیست...
امااین را میدانم که
فقط جای آدمهای خیلی خوب است،....

"قلب "
چاه دلخوری نیست
که به وقت بدخلقی ،
سنگریزه ای بیندازی
تا صدای افتادنش را بشنوی..!

"قلب"
آیینه ای ست که باهر شکستن،
چندتکه میشود
و یکپارچگی اش از هم می پاشد...

"قلب"
قاصدکی ست که اگر پرهایش را بچینی،
دیگر به آسمان اوج نمیگیرد،..

"قلب"
برکه ای ست که آرامشش به یک نگاه بهم میخورد،...

"قلب"
اگر بتواند کسی رادوست بدارد،
خوبی ها و
حتی زخم زبانهایش را
نقش دیوارش میکند،..

حال ،
اینکه قلب چیست، بماند...!

فقط این را میدانم؛

"قلب"
وسعتی دارد به اندازه ی حضورخدا...
من مقدس تر ازقلب ،
سراغ ندارم.....

نادرابراهیمی


حقیقت


نه به رنگ است و نه بو
نه به هآی است ونه هو
نه به این است ُ نه او
نه به جام است و سبو
گر به این نقطه رسیدی
به تو سر بسته و در پرده بگویم
تا کسی نشنود این راز گهر بار جهان را
آنچه گفتند و سرودند
تو آنی
خود تو جان جهانی
گر نهانی و عیانی
تو همانی که همه عُمر به دنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی که خود آن نقطه ی عشقی
همه اسرار نهانی
مولانا
امشب غم دیروز و پریروز و فلان سال و فلان حال و فلان مال که بر باد فنا رفت...نخـــــور
به خدا حسرت دیروز عذاب است ; مردم شهر به هوشید...؟
هر چه دارید و ندارید بپوشید و برقصید و بخندید که امشب سر هر کوچه خـــــدا هســـــت
روی دیوار دل خود بنویسید خـــــدا هســـــت
نه یکبار و نه ده بار که صد بار به ایمان و تواضع بنویسید
خـــــدا هســـــت...
خـــــدا هســـــت...

زمان


می گویند زمان، آدمها را عوض می‌کند،
اشتباه نکن..!!

"زمان "
حقیقت آدمها را روشن می سازد،

"زمان"
قیمت رفاقت ها را معلوم می کند،

"زمان "
" عشق "را از " هوس "جدا می سازد،
و راستی را از دروغ،،،،،،

اشتباه نکن..!!!

"زمان "
هرگز آدمها را عوض نمی کند،،،،!!!!