بوسه


یا رب مرا یاری بده تا سخت آزارش کنم
هجرش دهم، زجرش دهم، خوارش کنم، زارش کنم

از بوسه های آتشین، وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم، صد فتنه در کارش کنم

در پیش چشمش ساغری، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم، وز غصه بیمارش کنم

بندی به پایش افکنم، گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر، کالای بازارش کنم

گوید میفزا قهر خود، گویم بخواهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا، گویم که بسیارش کنم

هر شامگه در خانه ای، چابکتر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای، وز خویش بیزارش کنم

چون بینم آن شیدای من، فارغ شد از احوال من
منزل کنم در کوی او، باشد که دیدارش کنم

غیرت


غیرت طوفان نمودن در رگ هر باد نیست....
اربده دراین خیابان کار هرالوات نیست....
لب گرفتن ازقشنگان کار هر نرباز نیست...
گوسفندبسته را هرکس تواند سربرد،...
شیر را دربیشه کشتن کار هر صیاد نیست.





دوست


رفیقان در جهان دهها گروهند
که هر یک در مسیر امتحانند
گروهی صورتک بر چهره دارند
به ظاهر دوست اما دشمنانند
گروهی وقت حاجت خاکبوسند
ولی هنگام خدمتها نهانند
گروهی خیر و شر در فعلشان نیست
نه زحمت بخش و نه راحت رسانند
گروهی دیده ناپاکند حوش دار
نگاه خود به هر سو میدوانند
بر این بی عصمتان ننگ جهان باد
که چون خوکند و بل بدتر ازانند
ولی یاران همدل از سر لطف
به هر حالت که باشد مهربانند
رفیقان را درون جان نگه دار
که انان پر بهاتر از جهانند.. 

حساب


پسری به دختری ریاضی درس میداد...!




او را بوسید و دوباره باز بوسید و گفت به این عمل جمع میگویند!





! ...دختر پسر را بوسید...!





پسر گفت یکی از بوسه های من کم شد به این عمل تفریق میگویند!!!





بعد همدیگر را به اغوش کشیدندو یکدیگر را بوسیدند و گفت :

به این عمل ضرب میگویند..!!!





!...ناگهان پدر دختر امد...!





پسرک را تکه تکه کرد و گفت این عمل را تقسیم میگویند...!





سپس خشتک پسر رابر روی سرش کشید و جوری بر سرش کوبید که




سرش تا کمرش خم شد و گفت این عمل را صورت در مخرج میگویند...!






!...دیدید چقدر ریاضی شیرین است..

آه

هیچوقت حسرت زندگی آدمایی که
از درونشون خبر نداری نخور ؛
هر قلبی دردی دارد ،فقط نحوه ابراز آن فرق دارد ؛
بعضی ها آن را در چشمانشان پنهان میکنند…
*و بعضی ها در لبخندشان …
خنده را معنی به سرمستی مکن
باور کن آنکه میخندد غمش بی انتهاست …